دانستنی هایی درباره روزدانشجو و رسالت دانشجویان(1)
دانشجو، واژهای مقدس
واژه دانشجو، به اندازه کرامت و تقدسش، وسیع و پردامنه است. آنقدر پر افق که هرگاه به هر سوى کرانهاش انگشتى اشاره بریم، نسیمى تازه از معنا مىیابیم.
دانشجو و دانشگاه از مقدّسترین واژههایی است که میتوان در فرهنگ اسلامی سراغ گرفت. اسلام دینی است که درس خواندن را فریضه میداند و به عالمان اندیشمند مباهات میکند و به تقدیس محیطهای علمی میپردازد و لزوم توجه و پاسداری از آن را به همگان گوشزد میکند و شروطی را برای نیل به سعادت حقیقی بیان میدارد که تحقق آن در محیطهای علمی و آموزشی، تجلّی دانشگاه اسلامی را نوید میدهد و ترک آن موجب خسران و انحراف در مراکز آموزشی خواهد شد.
رستاخیز اندیشهها
امروز، روز رستاخیز اندیشههاست؛ روز علمدوستی و حقیقتپرسی، روز طلوع اندیشههای نو، روز انسانهای فرهیخته و بالنده، روز اندیشههای ناب و روز گسستگی جهلها ونابخردیها. امروز، روز پردهبرداری از گمنامیها و پردهپوشی بر سیاهیهاست. امروز، روزی است که دانشدوستان با دستان مهربان و اندیشههای نابشان از دوستیها سخن خواهندگفت، از عشقها، از زیباییها. امروز، روز دانشجوست؛ روز حقیقتی که دوستدار روشنایی است.
نامگذارى
آنچه روز دانشجو را در تقویم مناسبتهاى انقلاب اسلامى به فراموشى نسپرده، ریشههاى عمیق این نامگذارى است:
رژیم پهلوى پس از کودتاى 28 مرداد 1332، خود را بیش از پیش نیازمند آغوش گرم امریکا مىدید. در ادامه این روند، سفر نیکسون، معاون رئیس جمهور وقت امریکا به ایران در هفده آذر 1332 برنامهریزى شد. تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران، به عنوان اعتراض به این سفر، از روز چهاردهم آذر آغاز گردید. در گرماگرم غارت سرمایههاى ملى، فرهنگى، مادى و مذهبى از سوى امریکاییان، چه کسانى جز فرزندان فرهیخته ایران مىتوانستند این آگاهى را به ملت خود اعلام دارند؟
در روز هفده آذر همزمان با ورود نیکسون به تهران، تمام دانشگاههاى پایتخت در اعتصاب کامل به سر مىبردند. وقتى نیکسون براى دریافت دکتراى افتخارى حقوق در دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران حاضر شد، یکى از مطبوعات در سرمقاله خود با عنوان «سه قطره خون» اینگونه نوشت: «آقاى نیکسون! وجود شما آنقدر گرامى و عزیز بود که در قدوم شما، سه نفر از بهترین جوانان این کشور، یعنى دانشجویان دانشگاه را قربانى کردند».
خون سه جوان آزادىخواه ایرانى است که نام دانشجو را در شانزدهم آذرماه هر سال بر خاطرها تلنگر مىزند.
روایت شانزدهم آذر
روایت شانزدهم آذر 1332، با بیان یکى از شاهدان ماجرا، آنقدر تکان دهنده است که هر دلى را آکنده از تأثر و افسوس مىکند. شهید مصطفى چمران اینگونه مىنویسد: «از آن روز (یعنى 16 آذر 1332) نُه سال مىگذرد، ولى وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویى همه را به چشم مىبینم. صداى رگبار مسلسل در گوشم طنین مىاندازد. سکوت موحش بعد از رگبار، بدنم را مىلرزاند. آه بلند و ناله جانگذار مجروحین را در میان این سکوت دردناک مىشنوم. دانشکده فنى خونآلود را در آن روز و روزهاى بعد به رأىالعین مىبینم.
آن روز، ساکتترین روزها بود و چون شواهد و آثار احتمال وقوع حادثهاى را نشان مىداد، دانشجویان بىاندازه آرام و هوشیار بودند. پس چرا و چگونه دانشگاه گلوله باران شد؟ و چهطور سه نفر از بهترین دوستان ما، بزرگنیا، قندچى و رضوى به شهادت رسیدند؟
دولت با خراب کردن سقف بازار و غارت اموال رهبران آن، بازاریان را کم و بیش مجبور به سکوت کرد، ولى دانشگاه همچنان خارى در چشم دستگاه مىخلید و دست از مبارزه برنمىداشت و دستگاه همچون درنده خونخوارى به کمین نشسته، دندان تیز کرده بود که از دانشجویان مبارز دانشگاه انتقام بگیرد؛ انتقامى که عبرت همگان گردد.
روز بعد نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهى که هنوز به خون دانشجویان بىگناه رنگین بود، دکتراى افتخارى حقوق دریافت داشت و از سکون و سکوت گورستان خاموشان ابراز مسرت کرد و به دولت کودتا، وعده هرگونه مساعدت و کمک نمود و به رئیسجمهور امریکا پیغام برد که آسوده بخوابد».
بازتاب جهانی
خبر واقعه 16 آذر و کشته شدن دانشجویان، به سرعت در سراسر جهان انتشار یافت و بسیاری از دانشگاههای اروپا و آمریکا، با دانشگاه تهران ابراز همدردی کردند. در روز 18 آذر نیز در اعتراض به ورود نیکسون، معاون رئیس جمهور آمریکا به تهران و همزمان با مراسم برگزاری سومین روز کشتهشدگان حادثه دانشگاه، تظاهراتی از طرف دانشجویان دانشگاه تهران برگزار شد. دانشجویان هم در اعتراض به جنایتهای دولت کودتا، مدت پانزده روز از شرکت در کلاسهای درس خودداری کردند.
بر این اساس، 16 آذر 1332 به نام روز مقاومت تاریخی، در تاریخ دانشگاه تهران ثبت شد. از آن پس، همه ساله به رغم کوشش رژیم و ساواک، دانشجویان دانشگاههای ایران مراسم یا تظاهراتی به یاد شهیدان آن روز بر پا کردند و در گذر زمان، 16 آذر به نام روز دانشجو معنا پیدا کرد و در تقویم گنجانده شد.
اهمیت مبارزه
چگونگی سرکوبی دانشجویان در 16 آذر 1332، نشان دهنده اهمیت مبارزههای دانشجویان برای رژیم و دولت کودتا بود. پس از کودتای 28 مرداد و قلع و قمع مخالفان، دانشگاه تهران و دانشجویان و نیروی سیاسی، نیروهایی قوی در زمینه مبارزه با دولت کودتا به شمار میآمدند و مخالفتهای پیگیر آنان، عملاً رژیم و دولت کودتا را از رسیدن به اهدافشان باز میداشت. از این رو به نظر میرسد رژیم با برنامه از پیش تعیین شده به این حمله روی آورد. اگر چه شاه و دولت سعی کردند از خانوادههای شهدا و رؤسای دانشگاه تهران و دانشکده فنی دلجویی کنند، ولی ترفیع درجه عاملان واقعه 16 آذر و پرداخت پاداش نقدی به سربازان و درجه داران حمله کننده به دانشگاه در فاصله کمی پس از واقعه، حکایت از توطئه از پیش طراحی شده دولت کوتاه شاه برای سرکوبی جنبش دانشجویی داشت.
دانشجو در جایگاه عمل
امام على علیهالسلام مىفرماید: «علم بدون عمل، وبال و مزاحمت، و عمل بدون علم نیز گمراهى و انحراف است.» در مکتب اسلام، همانقدر که عمل کردن به علم اهمیت دارد، عمل بدون علم نیز نکوهش شده است. علمِ معرفتآور و بینشزا به عمل فرد ارزش مىدهد.
نگاهى دوباره به دو مقوله علم و عمل در عرصه دفاع مقدس، مسائل بسیارى را روشن مىکند. دانشجویانى که در دانشگاه دفاع مقدس، تئورىهاى خود را به آزمون مىگذاشتند، افرادى بودند که آگاهانه در مسیر رشد خود گام برمىداشتند.
مقام معظم رهبرى نیز بر این مدعا مهر تأیید مىزند: «هنگامى که به نام دانشجوى شهید مىرسیم، این یقین در ما پدید مىآید که پذیرش شهادت و اقدام به جهادى که بدان منتهى شده، از سر خودآگاهى و با اراده روشنبینانه بوده است و این ارزش عمل را مضاعف مىکند و بدین دلیل است که دانشجویان شهید که در شمار سرآمدان ایمان و ایثار آگاهانه بودهاند، ستارگان همیشه درخشانى هستند که هر جویاى حقیقت مىتواند راه خویش را با آنان بیابد».
یک الگو
دانشجو به عنوان قشر باسواد و فرهنگى جامعه، افزون بر شخصیت اجتماعى خود، الگوى رفتار و تفکر دیگران است. برخى در این عرصه چنان چشمگیر بودهاند که حتى پس از پیمودن مدارج و موقعیتهاى عالى مختلف، همچنان دوره دانشجویى آنان الگوبردار است. براى نمونه، خاطرههاى دانشجویى دکتر مصطفى چمران، هنوز دل را مىلرزاند:
سال دوم یک استاد داشتیم که گیر داده بود همه باید کراوات بزنند. سر امتحان، چمران کراوات نزد، استاد دو نمره ازش کم کرد. شد هیجده؛ بالاترین نمره.
در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلى شاگردان ممتاز رفت امریکا. بعد از مدت کمى شروع کرد به کارهاى سیاسى و مذهبى. خبر کارهایش به ایران مىرسید. از طرف ساواک پدر را خواستند و بهش گفتند: «ما ترمى چهارصد دلار به پسرت پول نمىدهیم که بر ضد ما مبارزه کند.» پدر گفت: «مصطفى عاقل و رشید است. من نمىتوانم در زندگىاش دخالت کنم.» بورسش را قطع کردند. فکر مىکردند دیگر نمىتواند درس بخواند و برمىگردد.
پس از تحقیقات علمى در جمع معروفترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرین دانشگاه امریکا (بِرکلى)، با ممتازترین درجه علمى موفق شد دکتراىالکترونیک و فیزیکپلاسما را بگیرد.
در امریکا، با همکارى بعضى از دوستانش، براى نخستینبار انجمن اسلامى دانشجویان امریکا را پایهریزى کرد و از مؤسسان انجمن دانشجویان ایرانى در کالیفرنیا و از فعالان انجمن دانشجویان ایرانى در امریکا به شمار مىرفت که به دلیل این فعالیتها، بورس تحصیلى شاگرد ممتازى وى از سوى رژیم شاه قطع مىشود.
پس از قیام پانزده خرداد سال 1342 دست به اقدامى جسورانه و سرنوشتساز مىزند و همه پلها را پشت سر خود خراب مىکند. به همراه بعضى از دوستان مؤمن و همفکرش، رهسپار مصر مىشود. مدت دو سال، سختترین دورههاى چریکى و جنگهاى پارتیزانى را مىآموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته مىشود و مسئولیت تعلیم چریکى مبارزان ایرانى را به عهده او مىگذارند.